عبدالبصیر شفق، ۶ سال را در وظیفۀ مقدس معلمی سپری کرد و بعد از ۶ سال تدریس، مدیرمکتبِ حسین خیلِ ولسوالی بگرامی ولایت کابل گردید. بعد از این هم­چنان مدیر لیسه کوچی­های ولایت لوگر گردید و تا سال­های ۱۳۷۲ شمسی، در مربوطات وزارت معارف وقت اجرای وظیفه کرد. در کنار وظیفۀ مقدس معلمی، هم­کاری قلمی با مطبوعات کشور داشت؛ نخستین مقال­اش در سال ۱۳۵۶، از سوی مجلۀ ژوندون چاپ گردید. سالِ ۷۲ شمسی، مانند سایر مهاجرین، مجبور به ترک دیار شد و به پاکستان مهاجرگردید. تا اکنون از آقای شفق، دو مجموعۀ شعری بنام­های “شفق در غروب”، “خط قسمت” و سه مجموعه کتابِ داستانی بنام­های “پرهیزگاران قاتل”، “سوداگران قرن” رمان «پاکیزه بنت درخت» اقبال چاپ پیدا کرده است. این نویسندۀ چیره­دست و پرکار، مدت ۱۳ سال هم­کار قلمی روزنامۀ سهار در پیشاور پاکستان بوده است و بعد از شکست طالبان، دو باره به وطن برگشت و مدت ۱۴ سال به حیث نویسنده وویراستار در دفتر “یو اس ای آی دی” USAIDکار نمود. آقای شفق، مدت کوتاهی به عنوان گوینده در رادیو زینت کار کرده است؛ در جریان کارهایش به تعداد 1400 پروگرامِ تربیۀ معلم را نوشته و از طریق رادیوگوینده­گی نموده است. مقاله­های این نویسنده­ی شهیر، از روزنۀ روزنامه­ها، در امریکا مانند درد دل افغان اقبال چاپ یافته است. این نویسنده­ی شهیر، در سال ۲۰۱۸، به کشور شاهی هالند پناهنده شد؛ دیپلوم لسان هالندی را نیز اخذ نمود. اکنون به عنوان معلم رضا کار، در موسسۀ “ان فی آ” کار می­نماید. ثمرۀ ازدواج آقای شفق فرزندان دختر وپسرمی­باشدِ کوچک­ترین دخترش در یکی از دانش­­گاه­های معتبرِ کشور هالند، مصروف فراگیری درس و دانش­جویی است. آقای شفق با خانمش بلقیس شفق و دخترش مسکا شفق، در هالند زنده­گی می­کند.

دانلود کتاب

بدون دیدگاه

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *